چه سخاوتمنداست پاییزکه شکوه بلندترین شبش راعاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد ......زمستانتان سفید وسلامت.

.

.

.

.

.

یلداتون مبارک

آدما مترسک نیستن که وقتی واسه کلاغ های دلت تکراری شدن

اونو بایکی دیگه عوض کنی!

خودت باش قبل ازاینکه مترسک دیگران بشی....

ازبعضیهآ بآس پرسید:پروبالوکه خودم بهت دادم !

دُم ازکجادرآوردی؟؟!!!

بی تفاوت بآش....به جَهَنَم!مگـــردریآمـُـــردازبی بارآنــــــــی!!؟؟

ازاین آمدورفت های تکراری دلم گرفته یا نیا ، یانــــرو!!

بُد بیاری مال وقتیکه "بـُــد" بی یاری...!!!!

چه کســــــــــــــــی میگوید که من هیچ ندارم؟من چیزهای باارزشی دارم!

حنجره ای برای بغض......

چشمانی برای گریه......

لبهایی برای سکوت.....

ریه هایی برای سیگار....

دست هایی برای خالی ماندن.....

پاهایی برای نرفتن......

شب هایی بی ستاره......

پنجره ای به سوی کوچه بن بست.....

ووجودی بی پاسخ......

انصاف نیست .........!!!!

رفتن آدمهاباخودشون باشه... 

فراموش کردنشون باما.......والا..!!!

حس خفگـــــــــــــــــــــی که میدونین چیه...؟؟

دُچارِشَم

حالا نمیدونم از بغضِ

یا از نبودنِ هـــَـــوای تـــــــو....!!!!

یه "دوست دارم" هایی هم هست ........

میدونی دروغــــــــــــــــه هــــا...

ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه!!!!

بانو.....

بغض هارا گاهـــــــی باید قورت داد،

عاشقانه هارو ازپنجره تف کرد

ودرها روبه روی همه بست ،

باورکن....

گاهـــــــی "هیچکس" ارزش دچارشدن روندارد.

کاش گاهــــــــــــی مـــــرد بودم!

 می شد تنهاییم رو به خیابون بیاورم...

سیگـــــاری دود کنم  ونگــــران نگاه های مردم نباشم...

کاش گاهــــــــــی مردبودم !

می شد شادی ام روبه کوچه ها بریزم

 باصدای بلند بخندم...

وهیچ ماشینی برای سوار کردنم ترمــــز نکند...

.

.

.

کــــاش!!!

رفتنت،

.

.

.

نبودنت،

.

.

.

نامردیت،

.

.

هیچ کدوم اذیتم نکرد

فقط یه بغض داره خفه ام میکنه

آخه چجور ی نگات کرد کـــــــــــــــــــــه

تنهام گذاشتی؟؟؟؟

بادیدن بعضی صحنه ها،

نه حق داری داد بزنی،

نه حق داری گله کنی،

چون دیگه هیچ ربطی به تو نداره

بادیدن بعضی صحنه ها فقط خرد میشی مثل دیدن "اون" بایکی دیگه،

مثل استشمام بوی عطرش روتن یکی دیگه،

یابعضی صحنه ها مثل........ سفید شدن دونه دونه از موهات....

بادیدن بعضی صحنه ها فقط باید اشک ریخت....

*خدایـــا!!

کمی جلوتر بیامیخواهم در گوشت چیزی بگویم

این یک اعتراف است 

من بی " او " دوام نمیارم